به نام خدایی که جان آفرید سخن گفتن اندر زبان آفرید
خداوند بخشنده ی دستگیر کریم خطا بخش پوزش پذیر
پرستار امرش همه چیز و کس بنی آدم و مرغ و مور و مگس
یکی را به سر برنهد تاج بخت یکی را به خاک اندر آرد ز تخت
گلستان کند آتشی بر خلیل گروهی بر آتش برد ز آب نیل
به درگاه لطف و بزرگیش بر بزرگان نهاده بزرگی ز سر
جهان متفق بر الهیتش فرومانده از کنه ماهیتش
بشر ماورای جلالش نیافت بصر منتهای جمالش نیافت
تأمل در آیینه ی دل کنی صفایی بتدریج حاصل کنی
محال است سعدی که راه صفا توان رفت جز بر پی مصطفی
معنی ابیات
۱-به نام خدایی که جان در وجود موجودات قرار داد و به زبان قدرت سخن گفتن داد
۲-خداوند بخشنده یاریگر خداوند بخشاینده ای که از خطای بندگان می گذرد و
عذرخواهی آنها را قبول می کند
۳-همه چیز و همه کس از جمله انسان و پرندگان و مورچه و مگس فرمان بردار دستور او هستند.
۴-خدا گاهی تاج خوشبختی بر سر کسی می گذارد و گاهی کسی را از تخت قدرت به خاک می رساند.
۵-اتش نمرود را برای ابراهیم به گلستان تبدیل می کند و گروهی را از آب دریای نیل به سمت آتش می برد
۶-بزرگان و قدرتمندان در برابر درگاه لطف و بزرگی خدا ،بزرگیشان را از یاد می برند و فروتنی می کنند.
۷-همه جهانیان نسبت به خداوندی او یک نظر هستند وبه آن اعتراف می کنند.و همگی از درک چیستی و حقیقت ذات او ناتوان هستند.
۸-بشر نتوانست به کل بزرگی خداوند پی ببرد و چشم نتوانست همه زیبایی او را ببیند
۹-اگر در مورد دل مانند آیینه بیندیشی به تدریج صفا و پاکی دل به دست می آوری
۱۰-ای سعدی غیر ممکن است کسی از راهی به جز پیروی از محمد مصطفی به پاکی دل دست یابد