درس دهم :آرشی دیگر
قالب شعر : نیمایی
از : محمد گودرزی دهریزی
* جنگ، جنگی نابرابر بود / جنگ، جنگی فوق باور بود / کیسه های خالی و خونی / خطّ مرزی را جدا میکرد / دشمن بد عهد بی انصاف / با هجوم بی امان خود / مرزها را جابجا میکرد.
معنی :
جنگ، جنگی ناعادلانه و غیر قابل باور بود. کیسه های خاکی و خون آلود، خط مرزی ما و دشمن را مشخص میکرد. دشمن پیمان شکن با حمله های بی وقفه و پی در پی خود، سرزمین (کشور) ما را مورد تجاوز قرار میداد.
نکته دستوری :
جنگی نابرابر، کیسه های خاکی و خونی، دشمن بد عهد و بی انصاف و هجوم بی امان : ترکیب وصفی
توجه :
در شعر نیمایی (شعر نو)، قافیه وجود دارد، اما دارای نظم و ترتیب (مانند شعرهای سنتی) نیست. در این بند قافیهها عبارتند از : نابرابر و باور / جدا و جابهجا
* از میان آتش و باروت / میوزید از هر طرف، هر جا / تیرهای وحشی و سرکش / موشک و خمپاره و ترکش / آن طرف، نصف جهان با تانکهای آتشین در راه / این طرف، ایرانیان تنها / این طرف تنها سلاح جنگ، ایمان بود.
معنی :
از میان آتش و گلوله، از هر طرف و هر جا، تیرهای سریع و رها شده و موشک و خمپاره و ترکش پرتاب میشد. در آن سمت، نیمی از قدرتهای جهان با تانکهای مجهز به پیش میآمدند و در این سمت رزمندگان ایرانی تنها و دست خالی بودند و نتها سلاح جنگیدن آنها، ایمان و اعتقاد به خداوند بزرگ بود.
* خانه های خاک و خون خورده / مهد شیران و دلیران بود / شهر خونین، شهر خرّمشهر / در غروب آفتاب خویش / چشم در چشم افق میدوخت / در دهان تانکها میسوخت.
معنی :
خانه های آلوده به خاک و خون، جایگاه رزمندگان شجاع بود. شهر خرّمشهر که از خون رزمندگان رنگین شده بود، در آخرین لحظات عمر خود (نابودی خود) اسمان نگاه میکرد و در میان آتش تانکها میسوخت.
لغت
مهد : جایگاه، گهواره / دلیران : شجاعان / افق : کرانهی آسمان
آرایهها :
شیران : استعاره از رزمندگان / چشم دوختن خرمشهر : تشخیص / غروب آفتاب خویش : کنایه از نابودی و به پایان رسیدن عمر / چشم دوختن : کنایه از خیره نگاه کردن / دهان تانک : تشخیص / چشم افق : تشخیص
نکتهی دستوری :
خون خورده : صفت مشتق – مرکّب / خونین : صفت مشتق
* شهر، از آن سوی سنگرها / شیر مردان را صدا میزد : / «آی، ای مردان نام آور / ای همیشه نامتان پیروز / بی گمان امروز / فصلی از تکرار تاریخ است / گر بماند دشمن، از هر سو / خانه هامان تنگ خواهد شد / ناممان در دفتر تاریخ / کوچک و کم رنگ خواهد شد.»
معنی :
شهر از آن طرف سنگرها، رزمندگان شجاع را فریاد میزد : «ای مردان مشهوری که همیشه نامتان پیروز و سرافراز است. یقیناً، امروز، بخشی از تاریخ، در حال تکرار شدن است. اگر دشمن در هر قسمت از سرزمین ما بماند، خانه و سرزمین ما، محدود میشود و نام ما در تاریخ، بی اعتبار و محو خواهد شد.»
لغت :
نام آور : نامدار، مشهور / بی گمان : به درستی، یقیناً / فصلی : بخشی از یک کتاب و نامه
آرایهها : صدا زدن شهر : تشخیص / تکرار «ک» و «گ» : واج آرایی / دفتر تاریخ : اضافهی تشبیهی
نکته دستوری :
مردان : منادا / شیر مردان : مرکّب / نام آور : مرکّب / « ـِ تان» (نامتان) : مضافالیه / بی گمان : قید مشتق / کم رنگ : مرکّب / «و» در کوچک و کم رنگ : واو عطف / آی : اصوات (شبه جمله) است.
* خون میان سنگر آزادگان جوشید / مثل یک موج خروشان شد / کودکی از دامن این موج بیرون جست / از کند آرزوها رست / چشم او در چشم دشمن بود / دست او در دست نارنجک
معنی :
ایرانیان آزاده و جوان مرد در میان سنگرها خشمگین شدند و مثل موج خروشانی به حرکت درآمد. کودکی از میان موج رزمندگان بیرون آمد و از دام آرزوهای مادّی خود، رها شد در حالی که نارنجک در دست داشت در چشمان دشمن خیره شد.
لغت :
جست : پرید / کمند / طناب / رست : رها شد.
آرایهها :
جوشیدن خون : کنایه از خشمگین شد / مثل یک موج : تشبیه / موج : استعاره از رزمندگان / کمند آرزوها : اضافه تشبیهی (آرزوها : مشبّه و کمند : مشبّه به) / دست نارنجک : تشخیص / تکرار دست و چشم : تکرار
نکته دستوری :
خروشان و نارنجک : مشتق (نارنج + ـَ ک)
* جنگ، جنگی نابرابر بود / جنگ، جنگی فوق باور بود / کودک تنها، به روی خاکریز آمد / صد هزاران چشم، قاب عکس کودک ما شد / خطّ دشمن، گیج و سرگردان / چشمها از این و آن پرسان : / «کیست این کودک؟ / او چه میخواهد از این میدان!؟ / صحنهی جانبازی است این جا!؟ / یا زمین بازی است این جا»!؟
معنی : جنگ، جنگی ناعادلانه و غیرقابل باور بود. کودک تنها (=حسین فهمیده)، بالای خاکریز آمد و صدها هزار نفر او را نگاه میکردند. سپاه دشمن مات و سرگشته بود و با یک نگاه از هم دیگر میپرسیدند که این کودک، کیست؟ و در این میدان جنگ، چه میخواهد؟ این جا میدان جنگ و فداکاری است یا زمین بازی کرد؟
لغت :
خطّ دشمن : حالت قرار گرفتن دشمنان که در یک راستا ایستاده باشند.
آرایهها :
چشم : مشبه و قاب عکس : مشبّه به / پرسان بودن چشمها : تشخیص
* دشمنان کور دل، امّا / در دلش خورشید ایمان را نمیدیدند / تیغ آتش خیز «دستان» را نمیدیدند / در نگاهش خشم و آتش را نمیدیدند / بر کمانش تیر «آرش» را نمیدیدند / در رگش، خون «سیاوش» را نمیدیدند.
معنی : ولی دشمنان گمراه، نور خورشید ایمان و اعتقاد به خدا را در قلبش نمیدیدند. آنها شمشیر آتشین او را که مانند شمشیر «دستان»، در دستش بود، نمیدیدند؛ و نگاه خشمگین او را که مانند آتشی سوزان بود، تمی دیدند و نارنجک در دستش را که مانند تیرکمان آرش پهلوان بود، نمیدیدند؛ و نمیدیدند که در رگش، خون پهلوان دلیر ایرانی، سیاوش، جاری است.
لغت :
کوردل : گمراه / تیغ : شمشیر
آرایهها :
دل : مجازاً وجود / خورشید ایمان : اضافه تشبیهی / دستان، آرش و سیاوش : تلمیح به داستان شاهنامهی فردوسی / کمان و تیر : مراعات نظیر / خون و رگ : مراعات نظیر
نکته :
واژهی «امّا»، برای رفع توهم از قسمت نخست سخن به کار میرود و به معنی «ولی» است.
* کودک ما بغض خود را خورد / چشم در چشمان دشمن کرد / با صدایی صاف و روشن گفت : «آی ای دشمن! / من حسین کوچک ایران زمین هستم / تانکهای شومتان را در کمین هستم / مثل کوهی آهنین هستم».
معنی :
کودک ما غم و اندوه خود را فرو نشاند و بر خود مسلّط شد و به دشمن نگاه کرد (با دشمن رو در رو شد) و با صدایی آشکار و رسا گفت : «ای دشمن! آگاه باش که من حسین کوچکی از لشکر ایران هستم که مانند کوهی استوار و محکم در کمین تانکهای نحس شما هستم تا آنها را نابود کنم».
لغت :
بغض : گرفتگی و ناراحتی درونی از غصه / روشن : آشکار، واضح، قابل فهم / شوم : نحس، نامبارک
آرایهها :
خوردن بغض : کنایه از مسلّط شدن، کنترل کردن / مثل کوهی آهنین : تشبیه
نکته دستوری :
«را» در تانکهای شومتان را : فک اضافه (در کمین تانکهای …)
* ناگهان تکبیر، پروا کرد / در میان آتش و باروت غوغا کرد / کودکی از جنس نارنجک / در دهان تانکها افتاد…
معنی :
ناگهان، فریاد بلند الله و اکبر در آسمان پیچید و در میان آتش و گلوله، سر و صدایی برپا کرد. کودکی شجاع که مانند نارنجک بود، به طرف تانکها حمله کرد …
آرایهها :
پروا کردن تکبیر : استعاره / آتش، باروت، نارنجک و تانک : مراعات نظیر / دهان تانک : تشخیص
* لحظه ای دیگر / از تمام تانکها، تنها / تلّی از خاکستر خاموش / ماند روی دستهای دشت / آسمان از شوق، دف میزد / شطّ خرّمشهر، کف میزد / شهر یکباره به خویش آمد / چشم اشک آلوده را واکرد / بر فراز گنبدی زیبا / در سه رنگ جاودان ما / قصهی تکرار آرش را، / باز هم خواند و تماشا کرد.
معنی :
چند لحظه دیگر، از بین همهی تانکها، فقط، تپّه ای از خاکستر سرد و خاموش در میان دشت، باقی ماند. آسمان به خاطر شادی و اشتیاق، موسیقی مینواخت و رود خرمشهر شادی میکرد و شهر یک دفعه به خودش آمد و چشم گریانش را باز کرد و بر بالای گنبد زیبای مسجدی در پرچم سه رنگ جاودان ایران، داستان حماسهی آرش قهرمان را دوباره میخواند و تماشا میکرد.
لغت :
تل : تپّه / شوق : اشتیاق، شادی / دف : یکی از آلات موسیقی دارای حلقه ای چوبی و پوست نازک که با سر انگشتان نواخته میشود. / شطّ : رود بزرگ که وارد دریا میشود / به خویش آمد : متوجّه آزادی و رهایی شد / فراز : بالا / سه رنگ : پرچم سه رنگ (سبز، سفید و سرخ) ایران
آرایهها :
دست دشت : تشخیص / دف زدن آسمان و کف زدن شط : تشخیص و کنایه از شادی کردن / شهر : مجازاً مردم شهر
خودارزیابی
۱- کدام قسمت از درس، اشاره به شهید» حسین فهمیده دارد؟ کیست این کودک؟! / او چه میخواهد از این میدان؟!
کودک ما بغض خود را خورد / چشم در چشمان دشمن کرد / با صدایی صاف و روشن گفت: آی ای دشمن، من حسین کوچک ایران زمین هستم، کودکی از جنس نارنجک / در دهان تانکها افتاد.
۲- درباره این مصراع شعر(( آن طرف نصف جهان، با تان کهای آتشین در راه))توضیح دهید. منظور این است که ارتش عراق تنها نبود، بلکه نیمی از قدرتهای بزرگ دنیا و کشورهای جهان همراه و پشتیبان او بودند و هر نوع سلاحی به این کشور میدادند از سلاحهای شیمیایی و میکروبی گرفته تا تانکها و هواپیماهای مجهز. اما در مقابل ایران فقط به نیروهای خودش و امید به خدا متکی بود.
۳- چه شباهت هایی بین این درس و درس هفتم ) هم زیستی با مامِ میهن( وجود دارد؟
هر دو مربوط به ادبیات پایداری و مربوط به وطن دوستی هستند و این که هرکس باید نگاهی دقیق به کشورش داشته باشد و هم چون رابطه مادر و فرزندی رابطهای عاشقانه و پر احساس داشته باشند و برای همدیگر از بذل جان و مال و… دریغ نکنند.
توضیح دهید.
۴- شما اگر در زمان جنگ بودید چه می کردید؟ پاسخ به این سوال دشوار است. شاید در کنار رزمندگان با دشمن می جنگیدم و شاید هم، مانند شهید فهمیده نارنجک به خود می بستم و برای دفاع از سرزمین عزیزم به زیر تانک می رفتم.
نوشتن
۱- در مصراع های زیر، واژه های نادرست املایی را بیابید و شكل صحیح آنها را بنویسید.
الف( ناگهان تكبیر پر واكرد / در میان آتش و باروت، غوقا كرد. غوغا
ب( این طرف تنها صلاح جنگ، ایمان بود/ خانه های خاك و خون خورده/ مهد شیران و دلیران بود. سلاح
پ( دشمن بد عهد بی انصاف/ با حجوم بی امان خود/ مرزها را جا به جا می كرد. هجوم
۲- هر یك از بیت های زیر به كدام داستان اشاره دارد؟ چكیدة آنها را در دو بند بنویسید.
)دو مورد انتخاب شود.(
الف( چون سگ اصحاب کهف، آن خرس زار شد ملازم در پی آن بُردبار مولوی
اشاره و تلمیح به داستان قرآنی اصحاب کهف دارد.
اصحاب کهف عدهای مسیحی بودند که در زمان حکمرانی امپراتوری روم باستان با نام دقیانوس در شهر افسوس در ترکیهٔ امروزی زندگی میکردند و همگی جز یکی از آنان که چوپان بود از اشراف و درباریان بودند و دین خود را مخفی نگه میداشتند. آنها سرانجام از جبر روزگار خسته شده و به گفته قرآن بر اساس الهامی که از خداوند دریافت کردند، همراه سگ خود به غاری در روستایی به نام رقیم نزدیک مریوان کنونی رفتند. چون به غار رسیدند خواب ایشان را در ربود پس حدود سیصد سال به خواب رفتند و بعد از سیصد سال چون برخاستند خود پنداشتند که چند ساعتی بیش نخفتهاند. چون به شهر رفتند همه چیز را دگرگون یافتند. سرانجام به غار بازگشتند و دیگر اثری از آنها یافت نشد و مردم بر فراز غار برای آنها مسجدی ساختند.
ب( بزد تیر بر چشم اسفندیار سیه شد جهان پیش آن نامدار
اشاره به نبرد اسفندیار و رستم دارد.
اسفندیار، شاهزاده ایرانی و رستم نیز پهلوان نامدار ایرانی است. شاه ایران قصد ندارد که اسفندیار را به جانشینی خود انتخاب کند. از آن سو هم دل خوشی از رستم ندارد، به همین دلیل آتش جنگ بین این دو پهلوان نامی را روشن میکند. در جنگ تن به تن نه رستم موفق میشود که اسفندیار را از پای درآورد و نه اسفندیار میتواند علیه رستم کاری کند. تا اینکه رستم نزد سیمرغ میرود و سیمرغ میگوید که اسفندیار رویین تن است، یعنی هیچ تیری یا شمشیری در وی اثر نمیکند. همه جای بدن او ضد ضربه است به جز چشم او. سیمرغ میگوید که زرتشت پیامبر ایران باستان، اسفندیار را در چشمهٔ زندگی شستوشو داد اما هنگام فرو رفتن در آب اسفندیار چشمان خود را بست و چشمانش از گزند آسیبها مصون نماند. رستم بر اساس همین ضعف اسفندیار، در جنگ با او، تیر را به چشم اسفندیار زد و او را شکست داد.
۳-درك و دریافت خود را از سروده زیر، در دو بند بنویسید.
((آسمان از شوق، دف می زد / شطّ خرّمشهر، كف م یزد / شهر یكباره به هوش آمد / چشم اشك آلوده را واكرد/ بر فراز گنبدی زیبا / پرچم خود را تماشا کرد)) این سروده با آهنگی استوار به حماسه بیرون راندن دشمن از خرمشهر اشاره دارد و از این اتفاق مهم و باارزش، آسمان به خاطر شوق و علاقه زیاد دف میزد و با این دف زدن رود خرمشهر با شادی وصف ناشدنی کف میزد و خرمشهر یکباره به هوش آمد و از اسارت و بندگی رهایی یافت و چشمان پر از اشک خود را باز کرد و با تلاش سربازان ایرانی که حقیقتاً همچون سربازان امام زمان(عج) هستند پرچم سه رنگ زیبای کشورمان، ایران عزیز، را بر فراز گنبدی زیبا بر افراشتند و خرمشهر، آن را تماشا میکرد.
این سروده بیان دلاوریها، شجاعتها، استواریها و شادیهای سرشار همه مردم ایران به ویژه خرمشهریها و تمام پدیدههای آن را بیان میکند که در جنگی نابرابر حسین فهمیده و حسین فهمیدههای زیادی همچون آرش کمانگیر برای دفاع از ایران و ایرانی به پا خواستند و جانانه و عاشقانه جان های خود را برای کشورشان فدا کردند تا به پاس این ایثار و فداکاری وجبی از خاک ایران به دست دشمن نیفتد. گفتوگو
۱- درباره شباهتهای آرش کمان گیر و حسین فهمیده گفتوگو کنید. هر دو عزیز، ایرانی و سرافراز بودند، برای بیرون راندن دشمن پلید از خاک سرزمینشان جان خود را از دست دادند، عاشق سرزمینشان بودند، به ما فهماندند که باید از سرزمین و آرمانهای ملت دفاع کنیم.
۲- به کمک اعضای گروه، متن درس را به صورت نقّالی، در کلاس اجرا کنید. تقسیم کار کنید و هر کس کاری را بر عهده بگیرد. تصاویری از صحنههای جنگ تهیه کنید و همزمان با خواندن شعر به صورت نقالی، تصاویر را نیز نمایش دهید.