کژال، داستان کوتاهی است از خانم طاهره ایبد. درون مایهٔ این داستان بر مقاومت و ایستادگی
در برابر تهاجم بدخواهان و جان فشانی کردن برای حفظ خانه و همنوع و سرزمین و دفاع از هستی
انسان، تأکید دارد. زاویهٔ دید این داستان، روایت به شیوهٔ سوم شخص مفرد است.
شخصیتها
١ کژال : مادری که کودک شیرخواره در آغوش دارد و برای دیدن عمه کابوک روانه می گردد.
یادآوری: کژال در زبان کُردی به فتح «ک » تلفظ می شود و به معنای دختر زیبا و رعنا و چشم
عسلی است؛ گویا با واژهٔ غزل و غزال از دید ریشه شناسی، پیوندی دارد.
٢ روناک : کودک شیرخوار و دختر قنداقه ای کژال.
٣ گرگ : که بر سر راه کژال نمایان می شود و کودک قنداقه ای کژال را م یرباید.
٤ هه ژار : شوهر کژال که در داستان حضور ندارد و فقط این کژال است که در برابر گرگ
فریاد م یزند و او را به کمک می طلبد.
٥ آزاد : جوان کشاورز روستایی که به کمک کژال م یآید و پنجه در چنگال گرگ می افکند و
با او درگیر م یشود و پس از مدتی درگیری با آن، سرانجام گرگ را از پا درم یآورد، هرچند که خود نیز
زخم فراوان دارد و نف سهایش به شماره م یافتد اما روناک را نجات می دهد.
نثر داستان، یک دست و روان است. نویسنده در چند مورد از گویش کردی بهره گرفته و افزون
بر انتخاب نام، برخی از ترکیب و جمل هها را به همان گویش آورده و ضمن قرار دادن داستان در فضایی
پاک و سرشار از جوانمردی و عطوفت و صفا، رنگ بومی محلی خاصی به آن بخشیده است و اتفاقاً
همین عامل، گیرایی و جذابیت داستان را افزوده است.
————————————————–
زبان «کُردی » یکی از زبان های ایرانی به شمار می آید. کردها که از اقوام دیرینه و نژادة
اصیلِ ایرانی اند، به این زبان سخن می گویند. در داستان «کژال » که در دهکده ای از مناطق
کردنشین کشورمان می گذرد، کاربردِ برخی از واژه های کردی را می توان دید؛ از جمله:
روان خوانی کژال
کَژال: همان غزال است، که در داستان، نام مادرِ روناک است.
روناک بر وزنِ «خوبان : روشن؛ در داستان، نام دخترِ کژال است.
کابوک: کبوتر؛ در داستان، نام یکی از خویشاوندان کژال است.
روله: فرزند
هه ژار: هَژار خوانده می شود: بیچاره، تهیدست؛ در اینجا، نام قهرمان
داستان است.
دایه: مادر طاهره ایبد
متولد دی ماه ۱۳۴۲ در شیراز است. وی کارهای هنری را از سال ۱۳۶۱ در کانون پرورش
فکری کودکان و نوجوانان شیراز آغاز کرده است. سال ۶۴ به تهران آمد و با آقای بیوک ملکی شاعر
و نقاش کتاب های کودکان و نوجوانان ازدواج کرد. فوق دیپلم زبان انگلیسی است. کتاب های داستانی
زیادی از او به چاپ رسیده که تعدادی از آنها جایزه هم برده است؛ از جمله: ۱ باغچه توی گلدان
۲ به هوای گل سرخ ۳ خانوادهٔ آقای چرخشی .

۱به نظر شما کدام یک از شخصیّت های داستان، اهمیّت بیشتری دارد، چرا؟
٢ اگر شما به جای نویسنده بودید، داستان را چگونه تمام می کردید؟
معنی لغات
لپ: گونه
قنداقه:پارچه ای که نوزاد را در آن می پیچند
روله:فرزند به زبان کردی
گالش:نوعی کفش قدیمی زنانه (کفش لاستیکی )
خیش :وسیله ای برای شخم زدن/گاو اهن
پاره ی تن :فرزند عزیز(کنایه)
مویه : گریه کردن
مویه کنان :گریه کنان
زار زدن:گریه کردن
دایه : مادر
هراسان: ترسان
دندان برسر دندان ساییدن :کنایه از خشمگین بودن
خرناسه :صدایی که در حالت خواب از گلو بیرون می اید .
معطل : منتظر /بی کار / بلا تکلیف
مجال : فرصت/وقت لازم
زل زدن : خیره شدن
پا برهنه : بدون کفش
تقلا : کوشش /تلاش
هق هق: صدای بریده بریده ی گریه طولانی
خشکش زد : مات و مبهوت شد