هلن کلر، زنی نابینا و نویسنده است که برای درک بهتر معجزه آفرینش، ما را به بهره گیری از قابلیتهای وجودمان دعوت میکندهلن كلر دانشمندي آمريكايي ) ۱۸۸۰ م بود. وي در نوزده ماهگي در اثر بيماري، شنوايي و بينايي خود را از دست داد و در هفت سالگي تحصيل را آغاز كرد. در ده سالگي با الفباي ويژة كودكان نابينا آشنا شد و چندي بعد توانست سخن گفتن را بياموزد. از آن زمان كه نامش بر سر زبان ها افتاده بود، كوشش هاي اجتماعي خود را آغاز كرد. وي پس از پايان تحصيلات دانشگاه، دست به يك رشته سخنراني، گفتارنويسي و پخش كتاب زد و از درآمد آنها آموزشگاه هاي فراوان در آمريكا و ديگر كشورها براي نابينايان تأسيس كرد. بهترين نوشتة وي نام دارد داستان زندگي من كه شهرت جهاني يافت.
فرصتی برای اندیشیدن (صفحه ۴۰ کتاب درسی)
۱- مقصود نویسنده از جمله «افراد بینا، کم میبینند»، چیست؟ یعنی کمتر به آنچه میبینند توجه میکنند، کمتر به دیدههای خود فکر میکنند. با تمام وجود یک پدیده را نمیبینند و آن را درک نمیکنند.
۲ – اگر شما فرصت کوتاهی برای استفاده از حسّ شنوایی داشتید، چه میکردید؟ من خوب به صداها گوش میکردم، سپس آنها را درک میکردم و میفهمیدم، با تمام وجودم احساسشان میکردم و تا جایی که میتوانستم با آن صداها هم حس میشدم و لذت میبردم.